كرمانج اصيل



تاريخچه كرمانجها

چنانکه اغلب دانشمندان و پژوهشگران تاريخ ملل مي دانند و به آن اذعان دارند ، " كردها" از جمله اقوام هند و اروپايي اند که از هزاره هاي قبل از ميلاد مسيح در مناطق وسيعي از خاور ميانه و بويژه کوهستانهاي مرتفع بين النهرين استقرار يافته اند . سفالينه هاي به دست آمده حاکي از اين است که اين قوم دست کم از 7 هزار سال پيش داراي تمدني در خور توجه بوده چنانکه بعضي اقوام مجاور را به طمع دست اندازي و انتفاع از ماحصل تمدن آنان انداخته است . امروزه کردها را در چند شاخه مهم دسته بندي مي کنند . در اين تقصيم بندي که از نظر تفاوت لهجه صورت گرفته اين شاخه ها عبارتند از : 1- کرمانج ها 2- سوران ها 3- لرها 4-زازاها 5- هورامان ها چنانکه مي بينيد "کرمانج" يکي از اين شُعب و در واقع مهمترين زير مجموعه نژاد و زبان کردي است . "کرمانج" که به " کرد شمال " نيز معروف است کم و بيش حدود 70% تمام کردهاي جهان را که امروزه در بيش از 30 کشور جهان پراکنده اند شامل مي شود . با اين حال مهمترين سکونتگاههاي کرمانج ها عبارتند از : سراسر جنوب و بخش هايي از شرق و مناطق مرکزي ترکيه يا اصطلاحا "کردستان شمالي " ، شمال شرقي سوريه يا اصطلاحا جنوب کوچک" ، شمال عراق يا به اصطلاح "جنوب بزرگ" و بسياري از کشورهاي آسياي ميانه و اروپا که بعضا جوامع چند صد هزار نفري کرمانج ها را در خود جا داده اند . اما يکي از مهمترين نقاط کرمانج نشين که به شواهد آمار حدود دو ميليون نفر از اين قوم در آن زندگي و متأسفانه به دليل جدا بودن از ديگر نقاط تجمع کُردها کمتر مورد توجه بوده "شمال خراسان " و شمال شرقي ايران است . ما در اين فرصت به منظور جبران گوشه اي از اين بي توجهي قصد تأمل و توقف در اين بخش از موطن کرمانج ها و طرح و معرفي ويژگيهاي فرهنگي و اجتماعي آن را داريم : به لحاظ زباني همانند ويژگي هاي فيزيکي و رفتاري ، کردها در تمام شاخه ها شباهت بسيار دارند اما عمده تفاوت لهجه هاي آنان اين است که به ترتيب از نقاط جنوبي به سمت شمال زبان کردي به طرف ساده تر شدن و خلاصه گويي پيش مي رود . کرمانج هاي خراسان نيز به تبع اين تغيير با زباني ساده تر و اختصار گراتر سخن مي گويند و گر چه متأثر از زبان فارسي و عربي دخل و تصرفاتي در آن بعمل آمده ، اما صد البته - براي کرمانج هاي ديگر نقاط جهان براحتي قابل فهم و مکالمه است . کرمانج هاي خراسان به لحاظ مذهبي ، تماما شيعه مذهبند و گويا يکي از عمده دلايل کوچ اين قوم به خراسان شمالي نيز قرابت مذهبي با ديگر ايرانيان است . مهمترين نقاط اسکان کرمانج ها در خراسان عبارتند از شهرهاي : قوچان ، بجنورد ، اسفراين ، شيروان ، مشهد ، چناران ، درگز ، کلات ، آشخانه ، مانه و سملقان ، فاروج ، باجگيران ، و .... اما در مجموع حضور کرمانج ها در روستاها نمود بيشتري دارد تا در شهرها چرا که اغلب آنان به مشاغلي همچون دامداري و کشاورزي مشغولند و بالطبع ناگزير از زندگي کوچ نشيني و روستانشيني اند . مهمترين ييلاقات عشاير اين قوم شامل رشته کوههاي گُليل ، هزار مسجد ، آلاداغ و شاهجهان است . کرمانج هاي خراسان مردمي گشاده رو و گشاده دست و معروف به راستي و درستي اند . در طي سالهاي حضور خود در خراسان ، به نشانه حماسه آفريني و سربلندي هميشه ، بارها و بارها در مقابل هجوم اقوام آسياي ميانه بويژه ترکمانان صف آرايي کرده اند و براي حراست از يار و ديار و دين و سرزمين خويش جان بر کف نهاده اند . امثال سردار اوض ، ججوخان و گل محمد معروف به "خان کلميشي" از جمله سرداران و جنگاوراني هستند که در نبرد با دشمنان داخلي و خارجي خويش ، تا سر حد مرگ ايستاده اند و اکنون پس از سالها ، در ميان اشعار ترانه ها و خاطرات مردم نام خود را جاودانه کرده اند . کرمانج هاي خراسان مردمي صاحب ذوق و شاعر مسلک اند ، چنانکه کمتر کسي از ايشان را مي توان سراغ کرد که دستي در شعر و شاعري و آواز نداشته باشند . هزاران قطعه شعر در قالب هاي "لو "و "سه خشتي " در ميان کرمانجها زمزمه مي شود که هيچکدام سراينده مشخصي ندارند و اين خود از شکل دادن روح جمعي اين قوم به اين اشعار حکايت مي کند . با اين وجود ، در ميان کرمانج هاي خراسان يک نام بزرگ و احترام انگيز به گوش مي رسد که وقتي از شعر و آواز حرف مي زنيم ناگزير بايد کنارش توقف کنيم و به احترام او کلاه از سر برداريم : جعفر قلي زنگلي : جعفر قلي را هر کرمانجي در خراسان مي شناسد . شايد در ميان اقوام و ملل به کمتر شاعري مي توان برخورد که در اين سطح و عمق به ذهن و زبان مردم راه يافته باشد . امروزه ، ديوان جعفر قلي که به همت کليم الله توحدي - محقق و نويسنده کرد - گردآوري و منتشر شده است در اغلب خانه هاي کرمانج زبانها يافت مي شود . زندگي او که مشهور است در جواني او را عشقي شور انگيز به بيابانها و کوهستانها کشاند سرشار از رمز و راز و ابهام است . در واقع مي توان گفت گر چه بيش از يک و نيم قرن از پايان حيات او نمي گذرد ولي کم و کيف زندگي جعفر قلي همانند معشو قه اش "ملواري " با تلفيقي از قصه پردازي و واقعيت در غبار حدس و گمان فرو رفته است .
اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

12 تير 1398برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

تمدن غنی و پیشینه تاریخی عظیم مردم کرد

کردها نژادی کهن هستند که در طول تاریخ همواره نقشی بسزا در زمینه های مختلف  فرهنگی، هنری و حکومتی داشته اند تا آنجا که قشری از کردها بودند که اولین سلسله پادشاهی را تحت عنوان « ماد» تشکیل داده اند و  بسیاری از  شواهد تاریخی  که نشان دهنده تمدن غنی و پیشینه تاریخی عظیم مردم کرد می باشد.

اردشیر کشاورز،محقق و از چهره های ماندگار استان با حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه کرمانشاه، به بحث در خصوص شاخصه های برجسته فرهنگ کرد پرداخت و گفت : کرمانشاه استانی قدیمی  و اصیل است که ریشه در اعماق تاریخ دارد بطوریکه بنابر سنگ نبشته های  آشوری که به وفور در « میان کل» و « کل داوود»در سرپل ذهاب وجود دارند، سوارکارانی ماهر درمنطقه مابین جلگه ماهیدشت و کرمانشاه فعلی تحت عنوان نیسایی ( نیشایی) در هزاره دوم و سوم قبل ا زمیلاد موفق به سقوط کشاندن نینوا، پایخت آشور قدیم می شوند و این خود نشان از قدمت و قدرت کردها در روزگاران قدیم دارد.

وی سپس به بحث پیرامون نقش کرمانشاه در دوران حکومت ساسانی پرداخت و با تاکید بر ابرقدرت بودن امپراطوری عظیم ایران در این دوران افزود: قباد پدر  انوشیروان ساسانی پس از مدتها جست و جو به دنبال یافتن منطقه ای خوش آب و هوا بعنوان پایتخت تابستانی حکومت ساسانی سرانجام « تاوسان»  تاقبستان را بهترین و خوش آب و هواترین منطقه تشخیص داد.

وی ادامه داد: پس از اینکه خسرو اول(انوشیران) بر تخت شاهی نشست جهت نشان دادن قدرت و عظمت ایرانیان دستور به احداث کاخ و ایجاد باغی  در محدوده تاق وسان داد که این باغ و کاخ مکانی برای پذیرایی افرادی چون فغفور چین، قیصر دوم و رای هند بود.

این محقق در ادامه به  توضیح نحوه استعمال درست واژه « تاق وسان» پرداخت و اظهارداشت: (تاق) به معنی اتاق و (سان) نیز در گویشهای کردی به معنی سنگ است و در کل معنی اتاق سنگی از واژه تاق وسان که در آن تصاویری سنگی از شاهان ساسانی کنده شده گویای همین  مسئله است.

وی در ادامه در خصوص ریشه مردم کرد و قوم یا نژاد بودن آنها ضمن ارائه تعاریفی  از قوم و نژاد، ،کردها را یک نژاد دانست و افزود: در عصرهای گذشته برای کوچک جلوه دادن ریشه کردها، آنها را یک قوم گفته اند که قوم مجموعه ای از گروه ها، افراد و طوایفی هستند که نیای مشترکی داشته باشند و قومیت ها زیر مجموعه ای از نژاد هستند و بر این اساس و همچنین با استناد بر شاهنامه و اسطوره ها مختلف متوجه می شویم که کرد نمی تواند یک قوم باشد بلکه نژادی اصیل و قدیم است.

این محقق  به  تشریح بیشتر این مطلب پرداخت و افزود: بنابر سنگ نبشته های آشوری واقع در میان کل و کل داوود سرپل ذهاب قید شده که در هزار دوم و سوم قبل از میلاد اقوامی از نژاد های  گوناگون و طوایف مختلف در کوهپایه های زاگرس می زیسته اند که از جمله آنها آماداها( مادهای قدیم) ، پارسواها، مانایی ها و لولویی ها بوده اند.

کشاورز در ادامه به نقل از کتاب « کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی» از « استاد  رشید یاسمی» گفت: در این کتاب که برگرفته از متون کهن است ماد و پارس بعنوان دو نژاد از آریایی ها که هر دو در ایران بوده اند معرفی شده اند و کردها اجداد مادها بوده اند.

این تحلیلگر مسائل تاریخی در توضیح بیشتر رابطه ماد و کرد با تاکید بر این نکته که مادها کرد بودند و نه کردها ماد اظهارداشت:  از میان نژاد کرد اقشار شعب مختلفی برخاسته اند که هر کدام به مسئله ای پرداخته اند و در این بین قشری نیز به مسائل حکومتی و پادشاهی پرداختند که اولین سلسله شاهی را در ایران تحت عنوان « ماد » تشکیل دادند و چهار نفر در این سلسله پادشاهی کردند که هر چهار نفر کرد بودند.

کشاورز اضافه کرد: مسئله مهم پس از بیان اینکه کرد یک نژاد است بحث در حوزه زبان این مردم می باشد چرا که زبان به نژاد و گویش نیز به قوم ها تعلق دارند و بر ای  این(کردی) یک زبان است که به نژاد کرد تعلق دارد و بنابر تحقیقات مستشرقین بویژه مستشرقین وابسته به  آکادمی علوم شوروی سابق زبان کردی با چهار شاخه اصلی و 60 گونه گویشی یکی از زبانهای ایرانی است که خود زبان ایرانی نیز از جمله زبانهای آریایی می باشد که تحت عنوان کلی زبانهای هند و اروپایی شناخته می شوند.

کشاورز با بیان اینکه قدمت زبان کردی بیش از خط نوشته کتیبه بیستون است که با سه زبان فارسی، عیلامی و بابلی( اکدی) نوشته شده ابراز داشت: از جمله ویژگی های ممتاز زبان کردی مطابقت کامل زبان محاوره ای با زبان نوشتاری است بطوریکه مثلا از تشدید و تنوین استفاده نمی شود و به جای اعراب نیز حروف مورد استفاده قرار می گیرند.

این محقق سپس با تشریح  بخشهای زبان کردی،آنرا  به چهار شاخه  اصلی کرمانج شمال ( آپاختری)، کرمانج جنوب( نیمروزی)، کردی کرمانشاهی ( کرمانشاهی) و گونه اورامی (هورامی ) و گوران عنوان و تصریح کرد: نوع اول یعنی کرمانج شمال مربوط به مردمی از ترکیه مثل شمدنیان، بادنیان، ازرروم، بایزیدی و مردمی از ایران مثل زازایی، قوچانی و شکاک و بعلاوه مردمی نیز از کشور عراق می باشد.

وی ادامه داد: گونه کرمانج شمال در ایران در نواحی مختلفی چون آذربایجان غربی، مازندران و کردستان خراسان که در این منطقه بیش از 20 ایل بزرگ کرد وجود دارد که در گذشته چامشت گزک (چمش گزک)  و امروزه نیز زعفران لو نامیده میشوند رواج دارد.

کشاورز پیرامون شاخه دوم زبان کردی یعنی کرمانج جنوب (نیمروزی) با بیان  اینکه این شاخه تحت عنوان کلی جنوبی شناخته می شود تصریح کرد: این شاخه مختص مردم کردستان با عنوان سورانی، مانند سورانی سلیمانی، سورانی سابق شهر زور که قلا چولان گفته می شود می باشد همچنین در کردستان مکریان یعنی مهاباد، ساوجلاغ، سردشت و پیرانشهر و کردستان اردلان و در استان کرمانشاه نیز  در بین مردم جوانرود و اورامان به استثنای مردم پاوه و مردمی که با گویش ا ورامی و گوران حرف می زنند رواج دارد.

وی افزود: گونه سوم( کردی کرمانشاهی) نیز از اسدآباد  همدان تا ایلام به استثنای مردم لک و مردمانی که با گویش اورامان و پاوه صحبت می کنند استفاده دارد، که گویش کردی کلهری گویش غالب این شاخه است و ایلات بزرگی مانند ایل کلهر، سنجابی، زنگنه، کلیایی، احمد وند ... با این گویش حرف می زنند.

وی سپس به تشریح گونه چهارم شاخه های اصلی زبان کردی با عنوان گونه هورامی و گوران پرداخت و با بیان این مطلب که این شاخه خاص مردم هورامان و گوران می باشد و زیرشاخه های گویش گهواره ای ، گوره جریی و ... دارد اظهار داشت: گونه چهارم زبان سرایش شعر در زبان کردی نیز می باشد که بنابر تحقیقات قدمت سرایش شعر با این زبان 50 سال قبل از سرایش شعر با زبان فارسی می باشد.

کشاورز در پایان اضافه کرد:آغاز گر سرایش شعر با این زبان  بهلول و هفت نفر از یارانش می باشند که بیشتر در بعد عقاید مردم یارستان بوده و پس از آن شاعران برجسته ای مانند خانای قبادی، الماس خان کندوله ای، سید یعقوب ماهیدشتی و ... به سرایش شعر با گونه هورامی و گوران پرداختند.

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

پنج شنبه 5 اسفند 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

تاريخ كردها

در کتیبه‌های سومري ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد از کشوری به نام «كاردا» نام برده شده‌است. این اقوام همان قومی بودند که به گفته گزنفون مورخ یونانی راه را برتيگلاث بيلسرشاه آشور که با قبایل گوتي در حال جنگ بود بستند و لشکر کشی او را به سوی دریای مدیترانه متوقف ساختند گزنفون این قوم را کاردو مینامد.

منطقه امروزی کردستان عراق در دوران باستان بخش اصلی امپراتوری آشور را تشکیل می‌داد. آشور بانیپال در سال 633 پ م در گذشت. شاه ماد در حمایت از بابل به آشور اعلان جنگ داد. هوخشتره در سال 614 پ م از کوه های زاگروس گذشت و ضمن تسخیر آبادی های آشوری سر راه، شهر اشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، نبوپلسر پادشاه بابل به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال 613 پ م شاه آشور در نینوا بود و این شهر نیز در سال 612 پ م تسخیر شد. نبوپلسر رهبر بابلی‌ها به همکاری با ماد روی اورد.

کردها بخشی از بازماندگان اقوام بومی خاورمیانه‌ و مادها هستند. مادها پس از ورود به زاگرس اقوام بومی آنجا یعنی کاسی‌ها و لولوبیان (در لرستان) و دیگر اقوام آسیانی را در خود حل کردند و زبان ایرانی خود را در منطقه رواج کامل دادند.

در دوره‌های بعدی این منطقه بخشی از امپراتوری‌های هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی گشت.

بنا بر نوشته‌های تاریخ نویسان و جغرافی دانان مسلمان، از قبیل بلاذري، طبری و ابن اثیر قبایلی که بعداً به نام کرد شناخته شدند بیشتر نواحی شرقی رود بوتان و کرانه‌های شمالی دجله را تا نواحی جزیره (جزیره ابن عمر) متصرف شدند.

بر طبق برخی منابع فارسی که‌ تعریفی سنتی از این واژه‌ می‌دهند آنها گروهی از گوردها یا گردان به معنی پهلوان و قوی هیکل یا جنگجوی بی باک بودند و نام گرد در شاهنامه هم از همین خانواده‌است گرد بعدها در زبانها برای راحتی تلفظ و یا در زبان عربی به کرد تبدیل شده‌است. کورد همچنین می‌تواند به معنی پسر تعبیر شود.

به موجب تاریخ شرفنامه بدلیسی، قدیمی‌ترین قبایل کرد باجناوی‌ها و بوتی‌ها هستند که این نام‌ها به دلیل سرزمین باجان و بوتان بر آنها نهاده شده‌است.

تا دوره‌ای نه چندان دور مردمی که به زبان کردی کرمانجی (زبان اکثر کردها) سخن می‌گویند و در آناتولی ساکن هستند خود را کرمانج می‌نامیدند و نام کرد در میان ایشان چندان رواج نداشت.

مردمی که به زبان زازا صحبت می‌کنند یعنی زبانی که برای دیگر کردها زیاد قابل فهم نیست نیز بر دو دسته‌اند برخی خود را کرد معرفی می‌کنند و برخی خود را دارای هویت قومی متفاوتی می‎دانند. شرف‌الدین بدلیسی حدود کردستان را در روزگار صفوی و در کتاب شرف نامه خود با افزودن ولایت لرستان یک جا ذکر می‌کند و در شرفنامه سرزمین لرستان و قوم لر را با کردها یکی می‌شمارد.

تمام کردستان تا سال ۱۵۱۴ میلادی یکی از ایالات ایران بود. در جنگ چالدران که بین نیروهای شاه اسماعیل اول صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی در سال ۱۵۱۴ میلادی انجام گرفت بر اثر شکست ایران، بخشی از کردستان از ایران جدا شد و نصیب عثمانی ‌گردید (کردستان عثمانی).

برخی هم مانند مصطفی بارزانی با اعلام این نظر كه «هركجا كرد زندگی می‎كند، آن جا ایران است» همواره بر پیوند ناگسستنی تاریخی و نژادی كردها با دیگر ایرانیان تاكید داشت.

                        

به علت اینکه آمارگیری دقیقی از جمعیت کردها انجام نگرفته تمام آمارهای ارائه شده تخمینی هستند. بنا به برآوردهای غیررسمی جمعیت و مساحت این منطقه به طور تقرییبی 35 میلیون نفر در سال ۲۰۰۳ در منطقه ای به وسعت ۱۹۰۰۰۰ کیلو متر مربع است. برخی جمعیت و مساحت آن را 40 میلیون نفر در محیطی به وسعت کشور فرانسه (km² ۵۴۳ ۹۶۵) تخمین می‌زنند.

ناحیه زیست کردزبانها عمدتاً کوهستانی است که از شرق به دامنه‌های شرقی کوه‌های زاگرس منتهی می‌شود. از این قسمت به طرف جنوب و حد فاصل همدان و سنندج امتداد می‌یابد. در طرف جنوب هم کرمانشاه، ایلام و بخش‌هایی ازلرستان و از طرف دیگر به کرکوک و موصل ختم می‌شود. از شمال به طرف ماردین، ویران‌شهر و اورفه امتداد یافته، آن گاه از شمال به طرف ملاطیه و حوزه رود فرات می‌رود تا به کمالیه میرسد. در قسمت‌های شمالی کردستان محدود به کوهستانهای مرگان‌داغ و هارال‌داغ است که به طرف ارزنجان و ارزروم امتداد می یابد. البته در تمام مناطق ذکر شده بسیاری اقوام غیر کردزبان نیز زندگی می کنند.

مناطق کردزبان اگر چه کوهستانی است اما همین مناطق کوهستانی دارای دره‌های وسیع و حاصلخیزی نیز است. کوههای این منطقه در زمستانها پوشیده از برف است و در تابستانها با آب شدن برفها به مانند فرشی سبز رنگ از زیباترین مناطق دیدنی جهان می‌شود. چراگاههای آن که در دورانهای دور پرورش دهنده اسب‌های مادی بوده‌اند امروزه نیز برای چرای گوسفندهای عشایر و ایلات کرد از اهمیت به سزایی برخوردارند. به طور کلی از بدو تاریخ کوه‌های بالای میانرودان مسکن و جایگاه مردمی بوده‌است که با امپراتوری‌های جلگه‌ها یعنی امپراتوری‌های بابل و آشور در جنگ بوده‌اند و گاه آنها را شکست می‌داده‌اند.

                                        زبان كردي 

کردی که اکثر کردها در (ترکیه, ایران , عراق و سوریه) با آن صحبت می‌کنند زبان ادبی و نیمه رسمی به شمار می‌رود و در کشور عراق از زمان اشغال قوای انگلیس تا کنون در مدارس تدریس می‌شود خود به دو بخش تقسیم می‌شود:

  • کرمانجی شمالی یا اصطلاحا کرمانجی
  • کرمانجی جنوبی یا اصطلاحا سورانی

کرمانجی شمالی گویش کردهای شمال خراسان، ناحیه مرزی ایران و ترکیه,روستاهای تکاب وشاهیندژ، آناتولی شرقی و شمال عراق است. از لحاظ جمعیتی اکثر کردها با یکی از دو لهجه فوق صحبت می‌کنند.

هنگامی که از زبان کردی سخن به میان می‌آید، مقصود زبانی است که کردها هم اینک با آن سخن می‌گویند. برخی از زبان شناسان و شرق شناسان غربی که با زبان کردی مانوس بوده‌اند، بیشتر این اطلاعات را به شکلی کلی یا ویژه ارائه داده وگفته‌اند که: این زبان در عداد زبانهای هندواروپایی و خانواده‌های هند و ایرانی و در زمرهٔ زبانهای ایرانی است وبا زبان فارسی قرابت نزدیکی دارد.

پیدایش زبان کردی چگونه بوده است؟ اشکار است که زبان هر زاد و بومی زبان ساکنان آن است؛ اگر رویدادهای تاریخی باعث ایجاد تغییرات نژادی نشده باشد آن زبان همان زبان ساکنان دیرین آن سرزمین است. عکس این موضوع نیز صادق است. اینک ببینیم این موضوع در مورد زبان کردی چگونه صدق می‌کند؟.

دورانی که، قوم ماد خود را به ایران کنونی و غرب ‌آسیا رسانید با نژادهای خوزیانی، لولوبیان، گوتی، کاسی، (خوری یا هوری‌ها) - که در دامنه‌های آن سوی کوههای زاگرس می‌زیستند و تا حد مناسبی زندگی خود را سامان داده بودند و حکومت و تمدنی نسبتاً پیشرفته تأسیس کرده بودند – مواجه شدند.

مادها ظرف 200 سال طومار این حکومتها را در هم پیچیدند و در سال 612 پیش از میلاد مسیح امپراتوری بزرگ مادی را بنیان نهادند و بدین ترتیب زبان مادی به زبان رسمی بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در کردستان، سیزده قرن سپری شده است. در این مدت طولانی سرزمین ماد بزرگ و کوچک و سرزمین‌های دیگری که به سرزمین ماد ملحق شده اند؛ از حیث نظامی وسیاسی بسیار دست به دست شده اند. و قدرت سیاسی به دست افراد مختلفی - که زبان آنها با زبان مادها متفاوت بوده است - افتاده است. هر حکومتی هم که برسر کار ‌آمده زبان خود را به عنوان زبان رسمی تحمیل کرده است. در اوضاع واحوال آن روزگاران، که تمامی بنیادهای اجتماعی کم رنگ شده و رو به افول نهاده بوده است، این جابه جایی درقدرت نمی‌تواند از تأثیر نهادن بر این بنیادها برکنار بوده باشد. تاریخ، برخی رویدادها را ثبت کرده است که طی ‌آن، سلطهٔ سیاسی بریک سرزمین، تغییرات نژادی بنیادی و ایستایی زبان را در ‌آن سرزمین باعث شده است. امروز ردپای تأثیر جابه جایی در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوری ماد به وضوح می‌‌تو‌آن دید. به عکس در بخشی از غرب سرزمین ماد، بنیادها همچنان دست نخورده مانده است. بلکه تسلط مادها وضعیت نژادی وزبانی برخی از سرزمین‌هایی را که بعدا به قلمرو مادها ملحق شد، تغییر داده و به مسیر توسعهٔ مادی کشانده است و به موازات بخش غربی قلمرو خود، آنها را توسعه داده است.

بیشتر تاریخ شناسان پر ‌آوازه براین باورند که، کردهای امروز نوادگان مادهای دیروزند."اگر کردها نوادگان مادها نباشند، پس برسر ملتی چنین کهن و مقتدر چه ‌آمده است و این همه قبیله و تیرهٔ مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم می‌کنند؛ از کجا ‌آمده‌اند؟" (مینورسکی 1973)

زبان پارتی (فارسی = پهلوی اشکانی)، که به نظر زبان شناسان همراه با زبان مادی در زمرهٔ زبانهای شمال شرقی، خانوادهٔ زبان ایرانی جای می‌گیرند؛ .بیش از دیگر زبانها بر زبان مادی تأثیر نهاده است و امروزه رد پای این تأثیرات در گویش آیینی زبان کردی، دیده می‌شود.

هم‌زمان با سقوط و فروپاشی امپراتوری ساسانی و ترویج اسلام در ایران، وقفهٔ تازه‌ای برای زبان کردی آغاز شد - که جداگانه در مورد آن بحث خواهد شد - تنها مشکل این است که ما از زبان مادی اوآخر دورهٔ ساسانی سند مکتوبی در دست نداریم تا موشکافانه در بارهٔ آن اظهار نظر کنیم. اما این موضوع سبب نخواهد شد که نتوانیم بگوییم: این زبان در آن زمان زبان مادی بوده است. که به نسبت زبان رایج دوران اقتدار امپراتوری، دستخوش تغییرات 1300 ساله شده است. به همان نسبت که زبان پارسی باستان پیشرفت کرده و به زبان دری / پارسیک تبدیل شده و ‌آمادگی و ظرفیت آنرا یافته است که زبان پارسی کنونی از آن جدا شود؛ یک نتیجه گیری آنی اقتصا می‌کند که، زبان مادی هم پیشرفت کرده و دستخوش چنان تحولات و دگرگونی‌هایی شده باشد؛ که استخراج زبان کردی از آن ممکن شده باشد.

                                      دین و مذهب

از لحاظ مذهبی کردها مسلمان (شیعه‌ و اهل‌سنت) هستند. در استان‌های کرمانشاهان، ایلام و بخش اعظم لرستان ایران جمعیت قابل ملاحظه‌ کرد شیعه‌ زندگی می‌کنند. البته در بین کردها نزدیک به ۵۰ هزار خانوار و شاید بشتر یزیدیانی هستند علاوه بر این گروهی نیز که به یارسان و اهل حق معروفند در بین کردها هستند. بقیه‌ کردها مسیحی یا یهودی هستند.

             تاریخ معاصر و وضعیت سیاسی واقتصادی مردم کرد در ایران

نواحی کردنشین ایران شامل استان‌های آذربایجانغربی ،کردستان، کرمانشاه، ایلام و بخش‌هایی از لرستان است. در قسمت‌هایی از استان خراسان شمالی و قسمت‌هایی از خراسان رضوی نیز مناطقی وجود دارند که (بخشی از) مردم در آن مناطق به زبان کرمانجی صحبت می‌کنند که‌ از این میان می‌توان به‌ مناطق: اسفراین، بجنورد، شیروان، قوچان، درگز، چناران و باجگیران اشاره‌ نمود. مردم کردتبار این مناطق بنا به روایت تاریخ زمان نادرشاه افشار از منطقه ترکیه کنونی به این نواحی برای محافظت از قلمرو نادرشاه کوچ داده شدند و بنا به روایتی دیگر شاه عباس آنان را به خاطر تضعیف سرکشی خان‌های کرمانجی و استفاده از آنان در مقابله با حملات بی امان ازبکان به خراسان بزرگ کوچاند. (منبع: حرکت تاریخی کرد به خراسان)

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

18 مرداد 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

صنايع دستي كرمانجها

صنايع دستي در استان خراسان كه سكونتگاه اقوام مختلف كرد (كرمانج)، تركمن، ترك،  فارس و تات است از تنوع و گونه‌گوني كم‌نظيري برخوردار مي‌باشد به گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي كارشناسان و دست‌اندركاران امور صنايع دستي با اشاره به غنا و تنوع هنرهاي دستي صنعتگران چيره‌دست اقوام مختلف اين خطه، از اين استان به عنوان "جزيره صنايع دستي" ياد مي‌كنند.

با اين حال آنان بر اين باورند كه قبل از تقسيم "خراسان" به علت دورافتادگي اين خطه از مركز استان، اين صنايع چندان شناسايي و مورد حمايت قرار نگرفته و بعضا رفته‌رفته به ورطه فراموشي سپرده شده‌اند.

سفره كردي، گليم، زيلو، پلاس، فرش و پشتي تركمن و فرش‌هاي كرمانجي‌و دهاتي و توليدات نمدي از جمله صنايع دستي اين استان هستند كه بعضا در كشور و حتي جهان كمتر نظيري براي آنها مي‌توان يافت.

معاون صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي خراسان گفت: دستبافته‌هاي اين استان نگاره ذهن و اعتقاد هنرمندان بافنده است.

فرشته دستپاك در گفت و گو با خبرگزاري جمهوري اسلامي اظهار داشت: بافته هاي داري اين استان هنر و ذوق قوميت‌هاي مختلف مانند كرد، ترك، تركمن، تات و فارس است كه به اين دليل نيز از تنوع چشمگيري برخوردارند.

وي گفت: طرح، رنگ و نقش‌هاي دست‌بافته‌ها همگي ذهني است كه ريشه در اعتقادات و باورهاي بافندگان دارد كه با توجه به گوناگوني نژادهاي قومي، مي‌توان تنوع ذوق، هنر، خلاقيت و ابتكار هنرمندان نژادهاي مختلف را در آنها سراغ گرفت.

او با بيان اينكه حدود ‪ ۶۰‬درصد از جمعيت اين استان روستايي و عشاير هستند افزود: به دليل وجود تنوع آب و هوايي، بافت جمعيتي و جغرافيايي و وجود دام و گياهان مختلف در دامنه كوه‌ها و كوهپايه‌ها در سالهاي نه‌چندان دور كارگاه‌هاي فراوان رنگرزي، ريسندگي، پشم‌بافي در اين استان برپا بود.

وي گفت: اما به تدريج حمايت نكردن از اين صنايع و عدم بازاريابي براي افزايش سود دست‌اندركاران و فعالان اين بخش، موجب ركود اين صنايع شده و بسياري از آنان را به كنار گذاشتن اين هنرها ناگزير كرد.

"سفره كردي" يك هنر خاص از بافته‌هاي منحصر به فرد زنان كرد عشاير استان خراسان است و به عنوان هنري وصف ناپذير مطرح است كه نمادهاي مذهبي و احساسي آنان نسبت به طبيعت را در خود جاي داده و نقش‌هاي بافته شده نشان از عظمت فرهنگ و اعتقادات و آداب و رسوم قوم كرد دارد.

نمادها در سفره كردي همگي بيانگر شكر به درگاه خدا و نعمات الهي و احترام به طبيعت است.

نگاره و نقوش گليم كرمانجي در واقع نقش مايه‌هاي كهن هستند كه در نوع خود بي‌نظير هستند.

نقشهاي بافته شده در اين هنر بيشتر حيوان و انسان است، نمادها در سفره كردي بيشتر نماد شكر به درگاه خداوند است.

"گليم" خراسان نيز از جمله دست‌بافته‌هايي است كه محققان سابقه هفت هزار ساله براي آن قائلند و طرحهاي مندرج در آن متاثر از فرهنگ سنتي و محيط جغرافيايي طبيعي بافندگان است.

در روستاهاي خراسان بافندگان براي بافت از نقشه استفاده نمي‌كنند و نقشه‌هاي ذهني آنها هر نوع سليقه‌اي را ارضا مي‌كند.

گليم بافته صنعتگران خراسان در زمينه‌هاي مختلفي مانند تهيه پشتي، خورجين، پادري، رختخواب بند، كوله‌پشتي، كيف زنانه، جوراب، دستكش و نيز بازوبند كاربرد دارد.

به گفته كساني كه با فرش و بافته‌هاي داري منطقه سر و كار دارند تنها در شهرستان شيروان نزديك به ‪ ۱۲‬هزار نفر بافنده گليم و سفره كردي فعاليت دارند.

"جاجيم" ديگر دستبافته‌اي ضخيم راه‌راه و رنگين است كه عمدتا به‌عنوان زير انداز، پتو، روتختي، جل اسب و كفپوش كاربرد دارد.

"پلاس" نوعي گليم پشمي است كه از ديرباز به عنوان يك زيرانداز مناسب جهت محافظت از رطوبت، سرما و گرماي زمين بكار مي‌رود و بدين لحاظ در مفروش‌كردن كف چادرهاي عشاير خراسان و ساختن سياه‌چادر و نيز خانه‌هاي روستايي مورد استفاده بيشتري دارد.

پلاس در ساير نقاط ايران نيز بافته مي‌شود ولي بافت "پيچ" آن منحصر به خراسان است.

"فرش كردي" حاصل ذوق و هنر زنان عشاير اين خطه است كه داربافت فرش كردي زميني بوده و رنگ‌هاي مورد استفاده آن رنگهاي گرم بوده كه از عشق، زندگي و اميد به آينده عشاير حكايت دارد.

"فرش و پشتي تركمن" هنر زنان تركمن استان است كه در منطقه مرزي جرگلان بجنورد و نيز شهرستان مانه‌وسملقان رواج دارد كه با نقوش زيبا و خاص خود چشم هر بينده‌اي را خيره مي‌كند.

طرح فرشهاي تركمن از لحاض شكل هندسي و شكستي خطوط ايلي، خاص مردم كوچ نشين است كه به صورت ذهني بافته مي‌شود و تركمن يموتي، شانه‌اي ، غزال‌گز، آغال، چهارقاب و قاشقي طرحهاي فرعي اين نقوش را تشكيل مي‌دهند.

پشتي تركمن بيشتر شبيه قاليچه است كه در آن از چهار رنگ قزل، قره طلايي و آق استفاده مي‌شود و نقوش را گلچه و قره‌نقش مي‌خوانند.

"نمد مالي" يكي از هنرهاي برجسته منطقه جرگلان و مانه‌وسملقان بوده كه اكنون روي در فراموشي نهاده است.

به نظراين حقير نبود آماري منسجم از تعداد بافندگان و توليدات صنايع دستي در بانك اطلاعاتي اين استان را ميتوان از خلاء‌هاي موجود براي تصميم‌گيري و برنامه‌ريزي در اين خصوص عنوان كرد.
 

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

11 مرداد 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

مراسم خواستگاري كرمانجها

 1- مراحل مقدماتی

در جامعه عشایری، بخش اعظم فعالیت های مرتبط با تولید و کلیه امور جاری منزل در دست زنان می باشد و به بیان دیگر، زندگی عشایر، بدون وجود زنان میسر نمی باشد. از این رو، مرد کوچ نشین، بدون وجود زن خود ،هرگز نمی تواند گله را اداره کند و حتی ممکن است قادر به ادامه زندگی سنتی کوچ نشینی هم نباشد. برای مرد کوچ نشین، ازدواج یا زندگی در خانواده ای که قبلاً تشکیل شده،یکی از ضروریات تداوم کوچ نشینی است وبا توجه به اهمیت نقش زن در زندگی عشایری، ازدواج مجدد مردانی که همسرشان فوت نموده، خیلی زودتر از آنچه میان شهرنشینان معمول است، انجام می گیرد. در مورد جوانان نیزبه همین صورت  است. هر گاه هنگام ازدواج جوانی فرا رسد، نزدیکانش به فکرمی افتند تا همسری برایش انتخاب کنند و چنانچه پدر و مادر در این زمینه کوتاهی کنند، خود جوان، مقصود خویش را از طریق دوستان، به گوش  بزرگترها می رساند و آنان نیز، برای داماد کردن جوان، آستین بالا می زنند.

در ارتباط با ازدواج، در ایلات کرد همانند سایر شهرهای کوچک و روستاها و عشایر ایران، از قدیم الایام رسم براین بوده که دختران هر طایفه را به پسران همان طایفه شوهر می دادند و در رعایت و انجام این رسم،  حمیت و تعصب داشتند.انتخاب همسر برای پسر، درمیان کردهای کوچ نشین، اغلب در ییلاق – که طایفه ها، چادرهای خود را در کنار یا نزدیک یکدیگر برپا می کردند و به کار عشایری می پرداختند – صورت می گرفت. به این ترتیب که پسران و دختران به هنگام آوردن آب از چشمه، شیردوشی یا گذر گله ، یکدیگر را می دیدند و به هم دل می بستند و همسر دلخواه خود را انتخاب می کردند. پسر، پس از دل بستن به دختر دلخواه، موضوع را با مادر یا خواهر خود،مطرح می کرد. منتهااز آن جایی که ازدواج در ایلات کرد خراسان ازنوع درون گروهی بود، خانواده ها مایل به ازدواج دخترانشان با افراد بیگانه نبودند. به همین علت، بیشتر ازدواج هایی که در ایلات کرد رواج داشت، ازدواج   درون گروهی بود،مانند ازدواج دختر عمو با پسرعمو. هدف از این نوع ازدواجها، علاوه بر این عقیده که «عقد دختر عمو و پسرعمو درعرش بسته شده»، بیشتر حفظ نام و میراث خانوادگی بود.

خواستگاری در میان ایلات کرد شمال خراسان چه برای اقوام نزدیک و چه دور، تقریبا یکسان بوده است. خواستگاری با اقدام پدرو مادر پسر – که معمولا در مرحله اول زنها هستند – وبا رفتن به خانه دختر مورد نظر، شروع می شود تا نظر پدر و مادر دختر را نسبت به خود جلب کنند.

خواستگاران از نزدیکان داماد یا پیرزنهایی که ازاعتبار و تجربه کافی برخوردارند، انتخاب می شوند و در اغلب مواقع، مادر داماد به همراه خواستگاران نمی رود. خواستگاران وظیفه دارند دختر را از نظر اصالت خانوادگی، جمال، کمال و توانایی کار در عشیره بپسندند و پرس و جو نمایند که دختر خواستگار دیگری  نداشته باشد. البته واضح است در این بررسی ها، به گونه ای رفتار نمی کنند که زننده و یا جنبه ی توهین آمیزداشته باشد. پس از مقدمه چینی ها، اگر خواستگاران، دختر را نپسندند به زودی خداحافظی کرده و می روند اما اگر دختر مناسب و مورد پسندشان واقع شود، موضوع را بی پرده با مادر و خویشاوندان دختر در میان می گذارند و می گویند آمده اند تا دخترشان را برای فلان شخص خواستگاری نمایند. مادر و خویشان دختر اجازه می خواهند و در جواب می گویند بر روی چشم، اجازه بدهید تا با دختر، پدر و دیگر خویشان، موضوع را در میان بگذاریم. مهمانان نیز، اجازه رفتن گرفته، و قول می گیرند چند روز بعد بیایند و خبر بگیرند. خانواده دختر در مدتی که معین کرده اند موضوع را با بستگان خود در میان گذاشته و شور و مشورت می کنند.

در این گونه گفتگوها اغلب ناسازگاری های شدیدی اتفاق می افتد. به ویژه هنگامی که جوانانی از خانواده  خود مانند پسرخاله، پسردایی، پسرعمو و جز آنها به دختر نظر داشته باشد. در این گونه مواقع، عاقبت مادر دختر نظر خود را موافق می سازد و در هر حال در موعد مقرر تصمیم نهایی گرفته می شود. در روز مقرر پیکی از سوی خانواده پسر می آید که: «شما قولی به خانواده فلانی داده بودید حالا اجازه می دهید که خواستگاران رسما به خدمت برسند؟» اگر پاسخ خانواده دختر منفی باشد موضوع به کلی فراموش می شود.چنانچه پاسخ مثبت باشد پدر دختر به پیک خانواده پسر می گوید: «مانعی ندارد» ، و اگر پسری از اقوام عروس، داوطلب ازدواج با این دختر باشد و خانواده دختر نیز موافق با وی باشد، خانواده پسر داوطلب در این امر تعجیل می کند و پا پیش می گذارد.

 

۲- خواستگاری رسمی

به هر صورت، خواستگاری رسمی شروع می شود. پدر داماد، همراه چند نفر از ریش سفیدان و بزرگتران طایفه برای گفتگو و قول و قرار گذاشتن به منزل پدر دختر رفته و موضوع خواستگاری را مطرح می کنند. خواستگاران – که به اصطلاح، طرف های داماد هستند – از طرف های دختر – که پدر دختر برای مجلس دعوتشان کرده است – می پرسند که شما می خواهید چگونه رفتار کنید؟ چرا که جهیزیه و لوازم مورد نیاز کلاً بر عهده خانواده داماد است یعنی داماد باید جهیزیه را تهیه کرده یا پولش را بدهد. در این ارتباط معمولاً سه روش وجود دارد:

۱- ممکن است خانواده دختر، قبلاً دختری شوهر داده باشند در این صورت می گویند: مثل فلان دختر که پیشتر شوهر کرده است. بنابراین هر چه در مورد دختر قبلی صورت گرفته در مورد این دختر نیزانجام می شود.

۲- اگر پیش از آن، دختری شوهر نداده باشند به هم ترازان خود نگاه می کنند که چگونه و با چه شرایطی دختر شوهر داده اند پس به همان طریق رفتار می کنند.

۳- در غیر این صورت، با بحث و گفتگو و چانه زنی به تفاهم می رسند تا به «ده ده» یا «پنج پنج» یا «شش شش» یا رقمی دیگر می رسند.

مثلا اگر «پنج پنج» توافق کرده باشند منظور این است که پنج من روغن، پنج دست رختخواب، پنج راس گوسفند، پانصد تومان پول. پنج مثقال طلا و جز آن.

اما چنانچه داماد متمکن بود، حتی پیشنهاد خانواده عروس را افزایش می داد. سپس عده ای از خانواده دو طرف برای خرید اثاث و لوازم تعیین شده روانه شهر می شدند. اگر در ده یا ایل، ملایی نبود، عروس و داماد را جهت عقد ازدواج به شهر می بردند. چیزهای لازم را خریداری می کردند و به ده یا ایل می آوردند و لوازم خریداری شده را به منزل داماد می بردند.

 

ازدواج کرمانج ها ، مراسم جشن عروسی کرمانجی

۳- مراسم شیرینی خوری

روز بعد، پدر یا بزرگتر داماد، دعوتنامه ها را برای مهمانان راه دور می فرستاد یا پیکی را همراه با کاغذ روانه می کرد و خود، مابقی مهمانان را دعوت می نمود و برای اهالی کاسه ای پر از شیرینی و آب نبات کرده، تک تک خانواده ها را جهت مراسم شیرینی خوری (قند شکستن) دعوت می کردند. سپس در روز موعود همه ی مهمانان به منزل پدر داماد می آمدند. قبل از روز انجام مراسم، ابتدا از خانه داماد مقداری برنج، روغن، نان(یاآرد)، قند، چای، شیرینی و یک یا چند گوسفند به خانه پدر دخترفرستاده می شود، تا برای شام آن شب مهمان دو طرف، تدارک لازم را ببینند.

در خانه داماد نیز شور و غوغایی به پا می شد. مهمانان، در هنگام ورود به خانه داماد، با گفتن «مبارک باد! میزبان خود را شاد می کردند و در مقابل، میزبانان هم با نقل و شیرینی از آنان پذیرایی می نمودند. آنگاه، مهمانان همراه با نوازندگان، دو تارچی ها (عاشقها)، ساز و دهل و سرنا در پیش، و در حالی که زنان با لباس محلی و چادر سفید و خنچه ای که در آن کله قندی قرار داده، و روی آن را با شال قرمز رنگی پوشانده و روی سرگذاشته، به دنبال هم و حدود ساعت سه، چهار بعدازظهر روانه ی منزل عروس می شدند.

در نزدیکی خانه عروس، ریش سفیدان و بزرگان خانواده عروس، به پیشواز خانواده داماد می آمدند و در برخی از ایلها گوسفندی نیز در پیش پای ایشان قربانی می کردند. سپس به همراه مهمانان به سوی منزل پدر عروس باز می گشتند. در آستانه در منزل پدر عروس، خانمی با منقل برافروخته و اسفند در داخل سینی به انتظار می ایستاد و به محض ورود مهمانان به آنان خوش آمد می گفت.

مراسم ازدواج کرمانجی ، مردان و زنان کرمانج

۴- شیر بها

مهمانان  به فراخور حال، با اهدای مبلغی پول و تبریک گفتن، وارد منزل پدر عروس می شدند. نوازندگان نیز به استقبال مهمانان تازه وارد رفته، انعامی از آنان می گرفتند سپس به داخل منزل، دعوت و با نقل و شیرینی و چای پذیرایی می شدند. بعد از پذیرایی، نوازندگان ساز و دهل، شروع به نواختن آهنگ های محلی می کردند. سپس ریش سفیدی که نقش بزرگتر را بر عهده داشت، دستور می داد خوانچه ها را از اتاق دیگر به اتاق پذیرایی بیاورند و به یکی از خدمتکاران اشاره می کرد تا پوشش خوانچه را بردارد. پس از برداشتن خوانچه ها، ریش سفید خانواده عروس، رو به مهمانان می کرد و می گفت:«اگر امانتی دارید تحویل بدهید.»

یکی از اعضای خانواده داماد که آوردنده ی پول بود پیش می رفت و پول را که در دستمال ابریشمی پیچیده، تقدیم می کرد. ریش سفیدان خانواده عروس، به رسم احترام سر فرود می آوردند و دستمال پول را می گرفتند و به شمارش آن می پرداختند. بعد مبلغی از آن را در همان دستمال پیچیده و بر می گرداندند. این رسم و سنتی است دیرین که پدر عروس از مبلغ تعیین شده مقداری را تخفیف می داد و در واقع نسبت به داماد خود گذشت می کرد، ضمناً به این طریق می خواست دستمال را خالی برنگرداند.

«دکتر محمد حسین پاپلی یزدی » ، مؤلف کتاب «کوچ نشینی در شمال خراسان» درباره این مبلغ می نویسد: «در سال ۱۳۵۸(ش)، بین کوچ نشینان خراسان، مجموع پولی که برای ازدواج با یک دختر از پسر مطالبه می شد، مبلغ ۴۵۰۰۰۰ ریال بود که علاوه بر آن ، پسر باید چند راس دام هدیه می داد و هزینه های مربوط به ازدواج را نیز متقبل می شد. در همین سال، هزینه های کلی ازدواج برای پسری کوچ نشنین از خانواده ای متوسط، بالغ بر ۵۶۰۰۰۰ ریال میشد. در حالی که در همین سال، ازدواج برای یک پسر جوان روستایی از خانواده ای متوسط حداکثر ۱۲۸۰۰۰ ریال هزینه در بر می داشت…» در واقع چنانکه مرسوم است، پولی که به عنوان هدیه یا شیربها به پدر دختر داده می شد باید هزینه خرید جهیزیه لازم برای استقرار زوج جوان شود که معمولا وسایل یک زندگی عادی ایلیاتی است. سپس دو نفر ملا از طرف عروس و داماد – اگر عروس و داماد از دو ده یا طایفه بودند – به میان مجلس می آمدند و پس از فرستادن چند صلوات، یکی از آنانکه از جهت علم، سن، مقام روحانیت یا سید بودن بر دیگری مقدم بود، در آنجا می ماند و دیگری به احترام ملای اعلم کنار می رفت و او دو کله قند را برداشته و سر آنها را طوری به هم می زد تا بشکنند. وقتی قند شکسته می شد،حاضران در مجلس هلهله می کنند و دست می زنند. ملا، نخستین تکه قند را به داماد می دهد. آنگاه چند نفر قندها را در تکه های بزرگ شکسته، در یک سینی می گذارند و جلوی حاضرین می گردانند. هر کس تکه ای بر می دارد. نوک قندها را نیز به عنوان تبرک به خانواده عروس و داماد می دهند.

ازدواج کرمانجی ، مراسم ازدواج زنان و مردان کرمانج

 ۵- حنا بندان

درحنابندان رسم این است که در خانه داماد کمی از همان حنایی که برای داماد تهیه شده در ظرفی ریخته و یکی از زنان وابسته به خانواده،آن را به خانه عروس می برد. این ظرف حنا، باید با چند هدیه مناسب و قیمتی برای عروس ،همراه باشد. در گذشته رسم بر این بود که چند سکه ناصرالدین شاهی هم به همراه حنا برای عروس می فرستادند. در شب حنابندان، تعدادی از همسالان و دوستان عروس به دور او جمع شده و شادی می کنند. زنان خانواده داماد هم به اتاق دختر هدایت شده و با کسب اجازه از مادر عروس ، حنابندان را شروع می کنند. پیش از شروع حنابندان، عروس دست راست خود را در حالی که شال قرمز رنگی بر روی آن انداخته شده بالای سر قرار می دهد و حاضران، بخصوص زنان خانواده ی داماد، هر یک به فراخور حال، هدیه ای در کف دست او می گذارند(قبلاً بیشتر، سکه های طلا و نقره بود) بعد، یک نفر سکه ها را گوشه چارقد عروس می بست و حنابندان آغاز می شد.

درطول مدت زمانی که حاضرین مشغول حنابستن به دستهای عروس بودند، برخی از زنان آواز می خواندند و شعرهایی که می خواندند اغلب چند پهلو و طعنه آمیز بود، مثلا خواهر عروس می گفت: «دختر ما را به التماس بردید» و خواهر داماد می گفت: «باالتماس، دخترتان را به ما دادید». سپس به مهمانان شام داده می شد و پس از حنابندان، دختر و پسر رسماً نامزد یکدیگر به حساب می آمدندو از همین روز عروس به رسم  احترام، صورت خود رابه هنگام روبه رو شدن با بستگان داماد می پوشانید و با آنان طرف صحبت نمی شد و هرگاه در کوچه کسی از خانواده داماد را می دید، چنانچه راه گریزی داشت، از چشم او دور می شد و گوشه چادر خود را طوری روی سر قرار می داد که صورتش معلوم نشود و در صورتی که سوالی از وی می شد فردی را واسطه قرار می داد و اگر به چنین کسی دسترسی نداشت، با اشاره به پرسش ها پاسخ می داد. این وضعیت، در گذشته گاهی تا تولد چندین فرزند نیز ادامه می یافت و داماد نیز سعی می کرد با پدر عروس مواجه نشود و چنانچه برای دیدن عروس به منزل آنها می آمد       می بایست پاسی از شب گذشته به منزل یکی از نزدیکان عروس مانند خاله یا خواهر او         می رفت. او هم به مادر عروس خبر می داد تا جایی برای دیدار عروس و داماد تعیین             می کردند؛ آن هم به این شرط که پدر و برادران عروس بویی از قضیه نبرند و قبل از اذان صبح نیز می بایست داماد، عروس را ترک کرده به منزل خود باز می گشت. البته، گاهی داماد با انداختن چند پاره سنگ به پشت بام خانه یا چادر عروس، حضور خود را اعلام می کرد.

در فاصله نامزدی تا عروسی هر قدر هم طول کشد، داماد موظف است هنگام فرا رسیدن جشن های ملی  و مذهبی چیزهایی از قبیل قند، برنج و روغن، همراه هدایای قیمتی به خانه عروس بفرستد. البته، خانواده عروس نیز خنچه داماد را خالی بر نمی گرداندند و معمولاً یک قواره پارچه پیراهنی برای داماد در آن می گذاشتند. به این ترتیب مراسم ازدواج یک زوج را انجام می دادند.   

 

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

29 تير 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

شرح مختصري ازملك الشعراي كرمانج جعفرقلي زنگنه

جعفر قلی زنگلی

جعفر قلی
وی از ایل زنگلا بود و در خانواده ای ساده روستایی در قلعه گوگان واقع در شکاف کوهی در شمال شرقی قوچان دیده به جهان گشود. در کودکی از مکتب خانه می گریخت و لذا مدارج تحصیلی را طی نکرد اما چنانکه از اشعارش بر می آید به چهار زبان احاطه داشت و در ترکیب بند معروف « دلبرامن» ، « من له ته جاری نظر کربی ملال» که به آهنگ شاختایی خوانده می شد تبحر خود را به اثبات رسانده و یک لنگه ترکی، یک لنگه کردی و یک لنگه فارسی آورده است. روایت است در دوران جوانی جذبه شهودی به او دست داده و عاشق زیبا رویی به نام ملواری شد و در پی آن مجنون وار سر به کوه و بیابان گذاشت و او را از سنگ ها و صخره ها طلب کرد و از واحد های میان راه بی تردید ولی در آن ایام بی بهره از سواد بوده چنانکه خود می گوید: « با سواد نیستم قسم به جزء جزء قرآن که شاعرم» اما چندان دور از ذهن نیست که در اواخر عمر علاوه بر خواندن قادر به نوشتن نیز بوده باشد.

 

 
از زمره روایاتی که به شخصیت جعفر قلی در هاله ای از تقدس و تبرک جنبه اسطوره ای بخشیده مربوط است به مردم گوگان و مرحوم برات سام کپکان: جعفر قلی هنوز کودکی بیش نبود که پدرش به سرای واقعی شتافت، پس از چندی عمویش با مادر او ازدواج کرد جعفر قلی را به مکتب خانه گذاشتند اما او گاه و بی گاه از مکتب خانه می گریخت پنها نی از روستا خارج می شد و به داخل شکاف کوهی در نزدیکی گوگان می رفت و ظهر هنگام تعطیل شدن مکتب به خانه می گشت. مادر پس از مدت ها از این موضوع با خبر شد و پسر را نیز گرفت. هم او نقل می کند که در میان شکاف کوه بالاتر از گورستان گوگان دری باز شد و جعفر قلی به درون آن رفت دوازده سید نورا نی گرداگرد نشسته بودند جعفر قلی سلام کرد و سپس در میان آنان نشست مردم می گویند از عالم غیب قرآنی زر نگار و دوتاری با نوایی جانسوز به او اعطا شده بود.
 
جعفر قلی می گوید: دوتاری به من دادند، شب پیش در عالم رویا شب چهار شنبه بود که جعفر قلیخود را در رویا یافتم مرا شهر به شهر بردند و تا خیوه و بخارا گرداندند، پرده برداشتند و من آن گلزار را ندیدم بتی به زیبایش در هیچ دیاری نیافتم.
 
مردم منطقه ترانه های او را زمزمه می کنند و به فرزندان خود می آموزند و او را نظر کرده و مستجاب الدعوه می دانند و عاشق ملواری. دختری که کوچکترین نام و نشانی از او و قبیله اش بر زمین خدا نبوده و نیست.

 

 

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

19 تير 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

زبان كردي

کردهای خراسان(کرمانج)به بیش از۳۰۰ سال است که مامور حفظ مرزهای شرقی کشور شده و در این دیار(کردستان غریب”خراسان شمالی)سکنی گزیده اند.این قوم یکی  از کهن ترین اقوام آریایی بوده و از شاخصه های فرهنگی خاصی در موسیقی “لباس “آداب و رسوم و زبان برخوردارند.بررسی هر یک از این شاخصه ها می تواند موجب شناخت بیشتری از فرهنگ و گذشته این سرزمین باشد.حسن روشان کارشناس ارشد ادبیات و عضو شورای شعر خراسان شمالی که در حال آماده کردن سه اثر برای چاب می باشد در نشستی دوستانه در پاسخ به سوالاتی در مورد قالبهای شعر کرمانجی می گوید:کرمانجی یکی از اصلی ترین شاخصه های زبان کردی می باشد. و مانند هر زبان دیگر فرهنگ و هنر مخصوص به خود را دارد.اصلی ترین قالبهای شعر کرمانجی “سه خشتی”"لو”"بانگی”و در این اواخر غزل”مثنوی”حتی اشعار نیمایی می باشد.اما در تعریف قالب سه خشتی باید گفت:سه خشتی نوعی قالب منحصر به فرد و بازمانده نو خسروانی عهد ساسانی است که از سه مصراع هشت هجایی تشکیل شده یعنی در مجموع بیست و چهار هجا یا به عبارتی دیگر همان خسروانی ها هستند که بعد از حمله اعراب در زبان پهلوی و فارسی از بین می رود اما در کرمانجی و کردی به حیات خود ادامه می دهد.”لو”قالب دیگری از شعر کرمانجی است که دارای مصراع های نابرابر می باشد و جایگاه قافیه نیز در آن ثابت نیست.لو”نوعی شعر آزاد است که ریتم و آهنگ به آن جهت می دهد.شعر کوهستانی است و هیچ قید و وزنی را نمی پذیرد.اما”بانگی”نوعی مرثیه و سوگ سروده است.زنان بیشتر بر سر مزار عزیزان این شعر ها را می خواندند.این قالب شعری فاقد وزن و قافیه است و آنچه به آن تشکل ساختاری می دهد ملودی و ریتم خواندن آن می باشد.وی درباره اصلی ترین مشخصه شعر کرمانجی می گوید:تمام تاریخ و فرهنگ”دغدغه ها “شادی ها “گریه ها”خنده ها”پیروزی ها”شکست ها”عشق ها و جدایی هادر فرهنگ کرمانجی در دو آینه شعر و موسیقی متجلی شده است.بنابراین اصلی ترین شاخص شعر کرمانجی فرهنگ و بوم”فضای ایل و کوچ “بدویت غنایی و ایلاتی می باشد.کرمانجی شعری است عینی و حسی و اگر ذهنی نیز شود ذهن در خدمت عین است.از سوی دیگراشعار کرمانجی سراینده ای مشخص ندارند.چوپانی بر سر کو هی “عاشقی در جلگه ای هموار”پیری در حسرت جوانی از دست رفته و همه مردم کرمانج به نوع از شاعران و آفریدگاران این ادبیات می باشند.وی معتقد است که تمام فرهنگ پوشش و آداب رسوم و فرهنگ کوچ کرمانجها را “در هر مقطعی از تاریخ می توان از طریق لو و سه خشتی باز آفرینی کرد.استاد روشان استفاده از قالب های جدید غزل”مثنوی ” و نیمایی را لازمه پویایی و دغدغه های نصل معاصر دانست و افزود :نسل شاعران امروز کرمانجی بسیار خوش فکر و هنر مندانه شعر می گویند و اگر چه فقدان رسم الخط و کتابت و یا ناهماهنگی در این خط الرسم مشکلی است که باید حل شود

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

3 تير 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

كرمانج يعني:

کرد یعنی یک اصالت

 

 ناب ... ناب

کرد یعنی یک سوال بی جواب

کرد یعنی منصور بر دار باش

مرگ را در آغوش و بیدار باش

کرد یعنی گریه های تا خدا

کرد یعنی سوزش بی انتها

کرد یعنی صد شهید و یک مزار

کرد یعنی برکه های بی قرار

کرد یعنی مویه های انتظار

کرد یعنی سالهای بی بهار

کرد نام یک قوم از پدر

کرد یعنی عاشقی کردن تا جنون

کرد یعنی نه مذهب نه مرز

بلکه خون

کرد یعنی عاشقی کردن تا جنون

 از مجموعه "چه وه ری" سروده سرکار خانم ناهید محمدی شاعر ایوانی

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

31 خرداد 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

قيام سردارعوض خان

سردارعیوض خان رهبر شجاع و عالیقدر کورد که بخاطرعزت فرهنگ و هویت ملت کورد درخراسان، در سال 1890 به پاس بازپس گیری شهر کوردنشین فیروزه به قیام برخاست، روح ناآرامی که کالبدش را به تپش درآورد و راهی ستیغ قله‌های افتخار ساخت.

 

فرهنگ زلال کوردی ، چشمه ای جوشان است که ازکوهسار کهن عزت و سربلندی ملت کورد جاری است. ایران پهناور خانهء بزرگ همه اقوام و ملیتهای ساکن آن است. ساکنان این آب وخاک که سردرآفتاب دارند و دیده دردور دست‌ها تا بیگانه را در این خانه راه  و جایی نباشد و چه زیبا تاکنون ایستاده اند، افسوس که حاکمین غاصب و تمامیت‌خواه، آنان را از حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، مدنی، اقتصادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش محروم داشته‌اند.

 

کوردهای خراسان که بعد از کوچ اجباری به این دیار، بعنوان مرزبانان شمال شرقی ایران زمین معروف شده‌اند، گاه زمزمهء ملایم جویبارعشق و شور و شکوه بوده‌اند، و گاه دربرابر دشمن (داخلی و خارجی) به توفان و تندرصاعقه بدل شده‌اند، هر پلید اندیش متجاوزگری؛ چه به سرزمین و چه به فرهنگ، زبان، آداب و رسوم کوردی را به زانو کشیده‌اند. کردهای شمال خراسان، درفش کاویانی (منسوب به کاوه آهنگر که سر سلسلهء ایل بزرگ کاوانلوئی می‌باشد) وعزت ملیت کورد را بر دوش کشیده اند و به همراه سایر ملیت‌های ایران، زیباترین حماسه‌ها را آفریده اند. کوردهای خراسان زیر یوغ حاکمین به اصطلاح اسلامی کنونی که با سوء استفادهء دینی در هضم و از بین بردن فرهنگ و زبان کوردی در این دیار، تمام عیار وارد کارزار شده‌اند، نخواهند رفت.

 

در شمال خراسان، در پس هرکوهی، برستیغ هرقله ای، درهم نفسی با هر سرو کوهی ، مرد مبارزی و شیرزنی غریبانه خفته است  و سرخی خونش، راه روشن بیداری و حافظ هویت کوردی است. کوردهای خراسان، بشکوه فرزندان این دیارکه صدایشان را متأسفانه جزدره‌های زادگاهشان کس نشنیده است، سرافراز تاریخ خود هستند، اما تاریخ نشان می‌دهد که حاکمین قدرنشناس ایران شرمندهء شرافت و رشادت این فرزندان گمنام بوده و هستند. حرکتهای سازمان‌یافتهء هضم فرهنگی و از بین بردن زبان کوردی، هویت زدایی و عدم رسیدگی به مطالبات حق‌طلبانه کوردهای خراسان مایه ننگ حاکمان فرهنگ‌زدا، زن‌ستیز و ضد مردمی است، و تاوان آن را پس خواهند داد.

 

با نگاهی خلاصه‌وار و گذرا به تاریخ ایران زمین، نیکنامی مردمان ایران و کوردهای خراسان،  و بدنامی حاکمان غاصب به یادگار مانده در دل تاریخ را مرور می‌کنیم.

 

در زمان فتحعلی شاه  (1797 1834 میلادی) ایران در جنگی از روسیه شکست سنگینی خورد و در سال 1813 میلادی طبق قرارداد گلستان، جدایی منطقه گرجستان و نواحی بسیاری از شمال قفقاز را به روسها واگذار کرد.

 

در سال 1820 میلادی جنگ دیگری با روسیه عواقب فاجعه آمیزی برای ایران داشت. و در سال 1828 میلادی ایران مجبور شد قرارداد ترکمنچای را امضاء کند که طبق آن مناطق ارمنستان و آذربایجان از ایران جدا شد.

 

دخالت خارجی و تجاوزات ارضی به ایران در دوران ناصرالدین شاه (1848 1896 میلادی) و پسرش مظفرالدین شاه (1896 1906) شدت گرفت. در سال 1890 میلادی شهر کوردنشین فیروزه در شمال خراسان بدون هیچگونه قراردادی و با زورمداری آشکار از ایران جدا شد.

 

در پی اعتراضات و تظاهرات گسترده مردم، در سال 1905 میلادی مظفرالدین شاه مجبور شد که تشکیل یک مجلس منتخب مردم را قبول کند. قانون اساسی جدید قدرت سلطنت را محدود کرده (سلطنت مشروط به اجرای قانون اساسی یا همان پادشاهی مشروطه که در آن پادشاه یک سمبل نمادین بود) و حکومت پارلمانی و قدرت نهاد قانونگزار (مجلس) را تأیید می‌کرد.

 

در سال 1908 میلادی کودتایی بر علیه حکومت شکل گرفت و ساختمان اولین مجلس ایران توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به توپ بسته شد و در هم فرو ریخت. شاهزاده احمد شاه به شرط احترام به قانون اساسی (پادشاهی مشروطه) به عنوان نایب‌السلطنه سوگند خورد.

 

در طی جنگ جهانی اول (1914 1918 میلادی) ارتش انگلیس و شوروی از طریق خاک ایران حملاتی را به عثمانی‌ها (ترکیه امروزی) انجام دادند. در سال 1921 میلادی رضاخان از قشون خود برای یک کودتا بر علیه دولت استفاده کرد و بدینوسیله احمدشاه قاجار بعنوان آخرین پادشاه سلسلهء قاجار برکنار شد و رضاخان پهلوی بعنوان شاه منصوب شد و سلسلهء سلطنتی پهلوی آغاز گشت.

 

همانطور که در بالا ذکر شد شهر کوردنشین فیروزه (محل استقرار و سکونت کوردهای ایل جلالی) در نوار مرزی شمال خراسان (در 20 کیلومتری جنوب غربی شهرعشق‌آباد، پایتخت ترکمنستان) در سال 1890 میلادی به توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وقت از ایران جدا شد. بیش ازیک قرن است ترانه‌ای به رسم رشادت و مقاومت برلب کردهای خراسان گل کرده است. ازدرون چشمهء دل‌ها جوشیدن گرفته است. با نمناکی دیدگان برغربت گونه‌ها فروغلتیده است و گاه به بغضی گلوگیر بدل شده و آسمان دل را سخت بارانده است. ترانه ای که درآن آرمان وحسرتی بلند خفته است. ترانهء رهبر شجاع و عالیقدر کورد آن زمان، سردارعیوض خان، ترانهء روح ناآرامی که کالبد مردی را به تپش درآورد و راهی ستیغ قله‌هایش ساخت تا عزت فرهنگ و هویت ملت کورد دراین دیار را پاس دارد. ترانه سردارعیوض ریشه درتاریخ دارد. تاریخی که اندوه بلند این مبارز و همرهان وهمراهان او را نه برسینه کاغذ که به پهندشت دل توده مردمی و روح صمیمی آنان مرورمی کند.

 

ترانه سردارعیوض به زمان واگذاری شهر زیبای مرزی کوردنشین فیروزه در شمال خراسان به روسها بازمی گردد. آن زمان که ناصرالدین شاه در نهایت بی‌کفایتی حدود 120 سال پیش (1890 میلادی) این شهر را بدون هیچگونه واکنشی و قراردادی در واقع بطور غیر مستقیم و با ذلت به زورمداری آنها واگذار کرد، و هم اکنون نیز که سال 2008 میلادی می‌باشد تمامی ساکنین این شهر کورد هستند که در20 کیلومتری جنوب غربی عشق‌آباد پایتخت کشور ترکمنستان می‌باشند. با این خیانت آشکار، ناصرالدین شاه  می‌خواست که از یک طرف میان کوردهای این دیار اختلاف ایجاد کند، و از طرف دیگر خوش خدمتی به بیگانگان (وطن فروشی) را روش کرده و بر علیهء مطالبات بحق مردم خود اجرا و آنان را سرکوب کند.

 

این بخشش خیانت‌بار شاه به بیگانگان، بر کوردها بالاخص کردهای جلالی این دیار، چون کوهی ازدرد سنگینی می کرد. آنها این عهد ناجوانمردانه را نپذیرفتند. آنها نتوانستند پشت به سرزمین شان، به خاطره هایشان، پشت به بهشت بریغما رفتهء شهر کوردنشین فیروزه کنند. آنها تاب نیاوردند بیگانه ای را درخانه خویش ببینند. تاب نیاوردند نامحرمی پای درخانه‌ای گذارد که هنوزصدای لالایی مادر با زبان شیرین کوردی در آن می پیچد، هنوز زلال زندگی در آن جاری بود. مگر می‌شد خانه را به بیگانه سپرد؟ این بی‌شرمی پادشاه قاجار را مگر می‌شد تاب آورد؟  اینجا بود که فرزندان آتش  پرسوز و گداز کاوه آهنگر به عشق نوروز کاویانی، دوباره غرور کوه را درگرمی خونشان حس کردند، برخاستند آن هم با چه شکوه و با چه عظمتی. هم با متجاوزین خارجی و هم با دشمنان داخلی تا پای جان جنگیدند.

 

کوردهای ایل جلالی با وجود مشکلات فراوان هنوز هم بعد از 400 سال توانسته‌اند فرهنگ، زبان و آداب و رسوم خود را بویژه در کشور ترکمنستان

 ( در منطقهء جنوب عشق‌آباد و شهر فیروزه ) حفظ کنند. امروز بیش از 90% از کردهای جلالی این دیار در کشور ترکمنستان اسکان دارند. روسها شهرهای عشق‌آباد و فیروزه را در سالهای 1299 و 1311 هجری- قمری از ایران جدا کردند، که در این هنگام وقایع مرزی فیروزه و جانبازیهای کوردهای جلالی‌ رخ داد.

 

نبرد نابرابر مردان و زنان ایل، نبرد دلدادگان وطن (با رهبری سردار عیوض‌خان کورد) با بیگانگان غارتگر (به رهبری محمددردی خان قزاق) و مردان بی‌شرف حکومت مرکزی، با حمایت طبیعت و کوههای سر به فلک کشیدهء آن دیار تا 12 سال به طول انجامید. روس‌ها حیران حماسه ی فرزندان گمنام کورد در این دیار بودند، درست مثل رقص کردی پیش می رفتند و پا پس می کشیدند. دشمن را به زانو درآورده بودند، بی‌باکانه شیرمادر را حلال کرده و جنگیدند، ایستادند، نه با یک دشمن بلکه هم با روس‌ها و هم با خائنان داخلی همدست ناصرالدین شاه سخت در ستیز بودند.

 

بی‌دردان آرام گرفته درپایتخت همچون همیشه، این بی‌هنران وطن به تاراج داده، چشم برغیرت فرزندان ایران بسته بودند بی آنکه بدانند قامت کدام صبور در دل این دره‌ها، و دور از امکانات شهری درمقابل انبوه درختان ارس فرو می‌شکند، بی آنکه بدانند «تحفه گل» کیست و به خونخواهی کدام عزیز برخاسته است. تحفه‌گل زن سردار عیوض‌خان مستقر در شهر فیروزه نیز شانه به شانه مردان کورد ایل جلالی با عزمی جزم دشمن را به حیرت و زبونی کشانده بود، و با تلاش برای بازپس گیری شهر فیروزه در صدد حلال کردن خون به ناحق ریخته همسر خود بود.

 

بدین‌سان کوردهای خراسان این فرزندان فداکار ایران با متجاوزین روس‌ها جنگیدند و نام نازنین کورد را بر پیشانی تاریخ، بزرگ نوشتند، اما روسیاهی وطن‌فروشان حاکمیت مرکزی در دل تاریخ طنین انداز است. امروز ترانه سردارعیوض‌خان، منشوربلند ایستادگی ملتی سرافراز در برابر بیگانگان و ستون‌پنجم داخلی است. هنوزخون گرم سردارعیوض انبوه دوستان کورد را به برپای ایستادن فرامی‌خواند وازآن خون سرخ، هزارن چشمه رشادت جوشیده است، که خود مایه مباهات فرهنگ کوردی است. فرهنگ و زبان کوردی هرگز نخواهد مرد.

 

هنوزفیروزه درحسرت سردارعیوض، تحفه‌گل وهمه گمنامان فداکاری است که با همهء وجود عشق به کوردیت و وطن را فریاد کردند، هنوزصدایی در درون دره‌های فیروزه می‌پیچد، سفیر باد را می شود شنید که مرثیه خوان اوست. شیهه اسبی بی‌سوار، موی برتنت راست می کند. درختان ارس با احترام به رشادت این توفان برپای ایستاده، ایستاده اند. او رفته است «نامراد و پر آرمان»، او آرزو بردلی رفته است و از آن همه حماسه و ایثار و از آن همه فداکاری و نستوهی تنها ترانه اش به یادگارمانده است. آری آری سردار عیوض راحت بخواب که جوانان کورد این دیار زبان و فرهنگ کوردی را همچون شما پاس داشته و تا ابد تداوم خواهند داد، و شهر کوردنشین فیروزه به حسن خون پاکت، روزی برخواهد گشت. بیش از یک قرن است که لب ها با اندوه می خوانند:

 

سه‌رداران  سیار بوون  دانه وه‌ر  چئ‌یان

هه‌ردو زه‌نگوویئن  سه‌ردئر بئزدیان

گولئک  لئ‌که‌ت  ژه  ناڤ پئل ، یک ژه  بیچئیان

گو پسمامئ ئاراز ده‌شه‌وتم  ژه  تئ‌یان

نامئراد  و پر ئه‌رمان  سه‌ردار ئه‌وه‌زخان

 

ترجمه:

 

سردارها سواربر اسب شدند و راهی کوهستان شدند

ناگهان هردو رکاب اسب سردار(عیوض‌خان جلالی) کنده شد

گلوله‌ای میان کتف سردار و یکی به انگشتان او خورد

گفت: پسرعمویم  آراز، ازتشنگی سوختم

نامراد و پرآرمان، سردارعیوض خان

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

23 خرداد 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

فلسفه انتقال كرمانج به خراسان

فلسفه انتقال کرمانج به خراسان 

بابرسر کار امدن صفوی و برای مقابله با امپراتوری استعمارگر و توسعه طلب عثمانی که خود را وارث بالاستحقاق  سزمین های اسلامی می پنداشت  مذهب تشیع را در مقابل تسنن در ایران رسمیت داد.تشکیل دولتی شیعه مذهب در ایران که چهار طرف ان را حکومت های سنی مذهب تشکیل می داند کاری سهل و اسان نبود بنابراین ایران از هر سو به ویژه از شمال شرقی و غرب کشور مورد تجاوز امپراتوری عثمانی وازبکان متحدش  قرار گرفته بود.امپراتوری عثمانی هر وقت می خواست از غرب به سرزمین ما حمله کند جبهه ای نیزبه وسیله متحدان سنی خود در شرق می گشودوازبکان را به حمله ی خراسان  و قتل و غارت و تخریب وامیداشت . 

 

 

بابرسر کار امدن صفوی و برای مقابله با امپراتوری استعمارگر و توسعه طلب عثمانی که خود را وارث بالاستحقاق  سزمین های اسلامی می پنداشت  مذهب تشیع را در مقابل تسنن در ایران رسمیت داد.

تشکیل دولتی شیعه مذهب در ایران که چهار طرف ان را حکومت های سنی مذهب تشکیل می داند کاری سهل و اسان نبود بنابراین ایران از هر سو به ویژه از شمال شرقی و غرب کشور مورد تجاوز امپراتوری عثمانی وازبکان متحدش  قرار گرفته بود.امپراتوری عثمانی هر وقت می خواست از غرب به سرزمین ما حمله کند جبهه ای نیزبه وسیله متحدان سنی خود در شرق می گشودوازبکان را به حمله ی خراسان  و قتل و غارت و تخریب وامیداشت .

شاه اسماعیل اول کس بود که به وسیله کوردها قرامانلوتحت فرماندهی بیرام بیگ قرامانلو جبهه خراسان در مقابل اوزبکها را برقرار ساخت و بدنبال وی فرزندش شاه تهماسب با انتقال کردهای زنگنه وچگنی وزیک  و کلهربه تقویت نیروهای خراسان پرداخت.

در اواخر سلطنت سلطان محمد صفوی و اوائل حکومت شاه عباس اوزبکان بر شدت حملات خویش افزوده  خراسان را تبدیل به ویرانه ای ساختنند  و شاه عباس جرات نکرد از منطقه ری پا فراتر نهد و عازم خراسان گردد. در نتیجه شهر های مشهد و اردکان و سبزوار  و نیشاپور  واسفراین  یکی پس از دیگری به وسیله  عبدالمومن خان اوزبک غارت و تخریب شدند و این زمان سال 1000هجری مطابق پنجمین سال سلطنت  شاه عباس بود . اسفراین از جمله شهر هائی بود که همچون مشهد دربرابر هجوسیل اسای اوزبک بشدت مقاومت نمود. ابو مسلم خان چاولشو  حاکم اسرافین با جمعی از غازیان استاد جلوواکراد وغیره که در ان قلعه جمع امده بودند به حفظ و حراست قلعه و استحکام برج و بارو پرداخت و در لوازم قلعه داری می کوشیدند و عبدالمومن خان در تسخیر حسار اسفراین سعی بسیاری نمود توپها نصب کرده و تا چهار ماه مدت محاصره امتداد یافته چند مرتبه یورش عظیم واقع شد ومحصوران قلعه  مردانگیها کرده در هر یورش جمعی کثیری از بهادران اوزبکیه  مقتول گشته و خندق قلعه از اجساد و قتیلان انباشته گردید چنانچه موازی چهار هزار کس از اوزبکیه تخمینن  در جنگ ان قلعه نابود شدند...

مجملا بعد از چهار ماه ابو مسلم خان زد و خورد نموده قلعه را نگا هداشت و کار محصوران تنگ شده...

اوزبکیه بربرج عروج نموده  و بر قلعه مستولی گشتند و دست به قتل و غارت  براورده  برمتنفسی ابقاء نمیکردند. ابو مسلم خان با چند نفر از جوانان دریکی از برج  خود را حفظ نموده تا سه روز جنگ کردند و تا تیر در ترکیش  و گلوله و باروت با خویش داشتند احدی از بهادران اوزبکیه جرات ان نبود که بر ان برج ظفریابند. بعد از انکه اواز تفنگ انقطاع یافته  صفیر تیر  از رفتن بازماند اوزبکیه دانستند که دیگر حالت محاربه ندارند  هجوم نموده برج را گرفتند و ان شیر مردان متاع گرانمایه  جان را در رسته بازار اخلاص و غیرت  و مردانگی  به معرض  بیع دراورده با خنجربران  و تیغ خونفشان با اوزبکیه دست  به گریبان شدند  و مردانه وار شربت ناگوار هلاک چشیدند کچل قباد کلهر که از جمله محصوران وگرفتاران ان برج بود  ویکی از بهادران  اوزبکیه که اورا میشناخت  به مردانگی او حیف امده  اورا حراست نموده  و صحیح  و سالم شب از اردوی اوزبکیه بیرون کرده  به عراق  (عراق عجم – قزوین و...)امده بود و حقیقت  قضیه ی مذکور را به نوعی که مرقوم  گشت به بنده اسکندربیگ ترکمان تقریر نمود...

بله شهرهای خراسان یکی بعد از دیگری تخریب و نابود میشد و جوانان و مردان ان در خاک و خون می غلطیدند و زنان وکودکان به اسیری برده میشدند که در بازارهای  خیوه و بخارا به فروش میرسیدند و شاه عباس  به اصطلاح کبیر فارغ از هرگونه نگرانی در دربار قزوین در عیش ونوش ولهوولعب یود.

درسال1001فرهاد خان قرامانلو سپهسالار شاه عباس .گیلان و مازنداران را بتصرف در اورد  وبه مرزهای خراسان نزدیک شد. اردوی شاه عباس نیز تابسطام  پیش امد اما چون نامه ی تهدید امیز عبدالمومن خان به اورسید از بیم جان خود بسوی قزوین بازگشت.

در سال  هفتم جلوس شاه عباس  فرهاد خان کردقرامانلو و برادرش ذوالفقارخان به تمام شورش های گیلان پایان دادند  چون در سال هشتم جلوس  خوزستان سر به شورش برداشت  فرهاد خان عازم سرکوبی ان شورش ان منطقه شد. در سال بعد که نهمین سال جلوس شاه ومطابق1004 قمری بود شاه عباس  به جمع نیرو پرداخت که به سوی خراسان حرکت کند چون اوضاع خراسان و اثرات سوئی  که بر اثر بی کفایتی شاه عباس در سراسر ایران بخشیده بود شاه را مجبور میکرد وضع خویش را در قبال بیگانه گان در جبهه ی شرقی روشن کند تا شورش های داخلی فروکش نماید. ذوالفقارخان کرد قرامانلو برادر فرهاد خان سپهسالار ایران  با چهار هزار کس از لشکر اذربایجان از قزوین مامور حرکت بسوی خراسان شد وشاه نیز بدنبال وی براه افتاد  در ییلاق فیروز کوه فرهادخان قرامانلو نیز باسپاه تحت فرماندهی خویش به اردوی شاه پیوست.

شاه عباس پس از دیدن سان  سپاه بیست هزار نفری  خویش در چمن بسطام نامه ای به عبدالمومن خان ازبک نوشت  ووسیله ی قطبالدین اقای کردچگنی ارسال داشت منظور از ارسال نامه  این بود که شاید عبدالمومن خان دچار وحشت شده خراسان را رها کرده  به ازبکستان بازگردد و شاه بدون جنگ وارد خراسان شود.

اما عبدالمومن خان  نه تنها بیمی به خود راه نداد بلکه قطب الدین چگنی را نیز به قتل رسانید . شاه عباس  با شنیدن این خبر فرهاد خان وذالفقارخان قرامانلو را به مامور به پیشروی نمود  و از بسطام عازم جاجرم شد که در این جنگی بین  طلایه داران و اوزبکیه و فرهاد خان در گرفت و به شکست و فرار اوزبکیه انجامید  .سپاه ایران از جاجرم  به سنخاست و از اجا به ایره (ایرج) و فریمان دریک فرسخی غرب اسفراین نقل مکان نمود.اوزبکیه در اولین برخورد دچار شکست شده بودند عبدالمومن خان را بران داشت از منطقه اسفراین به سوی مشهد  عقب نشینی  کند  شاه عباس  وارد شهر ویران شده ی اسفراین گشت و حکومت انجارابه بوداق خان کردچگنی تفویض داشت که در ابادانی  و بازسازی ان شهر اهتام ورزد و برج وباروی  انرا بنا نماید .

شاه عباس جرا ت نکرد عبدالمومن خان را نعقیب نموده خراسان را ازوجود منحوس اوزبکیه پاک  سازد از این رو به استراباد بازگشت و عبدالمومن خان نیز باشنیدن  این خبر از مشهد به اسفراین بازگشت نموده بقیه مردم انجارا نیز مجددا قتل عام نمود. چون شاه عباس به قزوین رسید و خبر فوت سلطان مراد خان امپراتوری عثمانی و جلوس  پسرش سلطان محمد خان را شنید  ذوالفقار خان قرامانلو  را به عنوان ایلچی برای عرض تسلیت و تبریک به دربار روم فرستاد (و مشارالیه به ائین شایسته و اراستگی  تمام متوجه روم گشت  والحق ان خدمت را بروجه لایق بتقدیم برسانید).

درسال 1005هجری اوزبکه ها به تاخت و تازهای خود در خراسان میدان وسیعتری  داده و تا یزد پیش رفتند و لیکن در انجا از نیروهای افشار مقیم یزد و شکست خورده  عقب نشینی نمودند.

در سال1006هجری جماعتی اوزبکیه پای از دایره اعتدال بیرون نهاده از دو طرف به حدود ممالک تاخت اورده و اسین و یغمای ایشان از خراسان به عراق رسیده و جمعی از جنود اوزبکیه  به بسطام و دامغان  امده و بعضی جهت و غارت  اموال  به مواضع و محال پراکنده شده  و بعضی دیگر در کیمن مددکاری نشیتند حسین خان چگنی که بعد از معزولی از ایالت همدان حاکم بسطام شده بود  با معدودی سپاه  به قصد مدافعه ان گروه سوار شده و اسی و جلادت پیش راندند  و از جنود  اوزبکیه  جمعی از کینگاه بیرون امده  و جلوریز برسرایشان تاختند و سلک جمعیت ایشان را از هم پاشیده رخنه در بنیاد حیات جمعی کثیر انداختند . حسینعلی خان و میرزا علی عرب بعد از محاربه به بسیار شربت گوارا ممات چشیده  راه عدم  پیمودند و جمعی دیگر از  ان فئه غارتگر از تراشیزه  راه بیابان کوهرزمن  اعمال دامغان پیش گرفته  و سرازالکای خوار  براوردند و اثر تاخت ایشان تا اران و بیدگل کاشان که یطرف ان به بادیه پیوسته است رسید. داروغه سمانان نیز بطریق حسنعلی خان زیاده حسابی از ان طبقه نگرفته... بین الجانبین محاربه صعب افتاد. داروغه کاری نساخته سمنانیان منهزم و بد حال گشتند.اما شاه علیخان  میر چشمگزگ در الکاری خوار از این حال اگاه گشته با جمعی از غازیان چشگزگ  به تعاقب ان جماعت در حرکت در امد ودر بادیه به جنورد اوزبکیه رسیده و جنگ در پیوستند وچند نفر از بهادران اوزبکیه تاب مقاومت نیاورده شکسته وپریشان حال دست از اموال بازداشته  راه فرار پیمودند وشاه علیخان  استرداد غنایم ایشان نموده ومظفر ومنصور بازگشت.سرهای قتیلان وگرافتاران  را به درگاه عالم پناه  اوردند و بعداز واقعه مذکور  اوزبکیه  پای در دامن  کشیده و دست درازی  بهیچ  طرف نتوانستند کرد...

جریان مذکور پاسخ به کسانی است که می گویند شاه عباس کردهای چمشگزک را به خراسان تبعید کرد!! واژه تبعید به هیچ وجه درست نیست . وبر خلاف  انچه تصور می رود که کردها مظلوم واقع شدند واز کوی برزن خویش به خراسان اورده گشتند.باید گفت که کردها کسانی نبودند که ظلم بر انها قرار گیرد بلکه اینها قدرتمندترین نیروهای مجهز و همیشه اماده  و در واقع همان گارد حاویدان  و عهد هخامنشی بودند شمشیر و تیروکمان و گرز وسپر ونیزه شان  همیشه همراهشان بوده است. برات بهادر  جریستانی (پدر بزرگ اقای علیزاده  موسس چاپخانه شیروان)تا دم مرگ نیز شب و روز نیزه اش در کنارش بوده است .حتی هنگامی  که جهت قضای حاجت نیز میرفته است  اول نیزه اش  را بر میداشته  وقتی از او سوال میشود که اکنون که ترکمن ها حمله نمی کنند چرا نیزه  را بر میداری ؟گفته بود که اگر وقتی در این فاصله دشمن حمله کرد . من بگویم دشمن تو بایستی تامن بروم نیزه ام را بیاورم!! و برات بهادر به مردم جریستان که در نوار مرزی ایران و روسیه اسکان دارند گفته بود:اسلحه شما ناموس شماست . هرگز اسحله خودرا از خویش جدا نسازید.اری برادر چنین مردانی بودنند که این اب و خاک را از تهاجم دشمنان متجاوز محفوظ نگهداشتند .وقتی میبینم شاه عباس تصور جرات روبرو شدن با اوزبک هارا هم ندارد سرانجام یک شاه علیخان چمشگزگ پیدا میشود که از اوردوگاه خوار و ورامین سرراه ازبکانی که از خراسان تا کاشان را چاپیده اند بگیرد   وانها را خرد و نابود کند و چنان ضرب شستی به  انها نشان دهد  که تا خراسان و کوه و دشت و کویررا  زیر پا بگذارد وپشت سرشان را نگاه نکنند.تا انجا دو ضربت کردی متجاوزان اوزبک چشیده بودند یکی در اسفراین   به وسیله  نیروهای قرامانلو  و دیگری  به دست  شاه علیخان  رئیس کردان  چمشگزگ که این زمان از مهاباد کوچیده و در  خوار اسکان  داشتند .شاه علیخان ان مرد حماسه افرینی که با یک اشره 45هزار خانوار کرد بسیج میشود (اگربگویم از هر خانواده ای به طور متوسط یکنفر یکنفر سوار وارد میدان کارزار شود)ایا شاه عباس  قدرت دارد چنین نیروی را بلااجبار  از مهاباد  کوچ دهد و  به اصطلاح بعضی ها  اواره و اسیر کند  و به خراسان  تبعید نماید؟

مگر تبعید کردها  شوخی بود؟

کردها به میل و رغبت خود از منطقه ازربایجان  و مهاباد به نزدیکی  تهران کنونی که ان موقعه ملک ری میگفتند  و بهترین سرزمینهای  حاصلخیز ایران  را در برداشت  کوچ کردند  زیرا منطقت اذربایجان  و کردستان  نمیتوانست  که این همه نیرو را در خود جذب کند. چونکه سالهل بود که ترک ها  نیز در این مناطق اسکان یافته  بودند   وبر اثر بی کفایتی سلطان محمد خودابنده سرزمینهای  قفقاز جنوبی  یعنی  قرابغ  و شیروان و گنجه و نخجوان و سواحل ارس که محل اسکان و ییلاق کردها ی چمشگزگ و شادلو بود و پس از جنگهای متعدد  از تصرف ایرانیان و خارج  وبه اشغال  نیروهای  عثمانی در امده بود و کردها قاجار و استاجلوها  و افشارها  از ان مناطق به داخل  اذربایجان  کنونی کوچیده بودند علاوه بر اینها کردهای لبنان و سوریه  و عراق و ترکیه  و هم بسیارشان  به خاطر داشتن  علاقه ی شدید  ننسبت به ایران ان سر سمیزن هارا  که زیر سلطه عثمانی بود رها کرده  و به اطراف مهاباد و سرزمین مکری کوچیده بودند  جمع شدن تمام نیروهای کرد و در ان منطقه باعث شده بود که گله ها و احشامشان از بابت تعلیف دچار مضیقه شوند و همواره برسر مراتع و ابگاه  و علفگاه میان ایلات اختلاف و نزاع روی دهد . شاه عباس هم که شخص زرنگ وسیاستمدار بود  از اجتماع این نیروی عظیم کرد در ان منطقه  به وحشت افتاده و چاره اندیشید  و سران چمشگزگ را به این عنوان که نواحی خوار  ورامین  برای دامداری و کشاورزی  منطقهای کافی  و مناسب  می باشد انان را برای چنین کوچ و حرکت بزرگی تشویق و اماده ساخت . اما وقتی کردها دو سه سالی در خوار ماندند  و تاخت و تازهای  اوزبکیه را در خراسان از دور  و نزدیک ملاحضه نمودند غیرت و شجاعت و جسارت فطری و جلبی  به انها اجازه نداد که در انجا  اسوده زندگی کنند در حالی که  زنان و دختران  و کوردکان  ایران به اسارت مشتی اوزبک غارتگر  ومتجاوز در اید و شهر های خراسان و یکی پس از دیگری تبدیل به ویرانه گردد از این رو خروشیدنند و با چنین عقیده  و ایمانی  راسخ سر راه را بر غارتگران بگرفتند و مفزشان رابا مشتهای اهنین بکوبیدند و چنان ضربتی برانها وارد ساختند که هر گز فراموش نکنند و به دنبال این جریان  شاه عباس  اعلام امادگی کردند که حاضرند  خراسان  را از وجود منحوس اوزبک پاکسازی نمایند  و بدین قصد میمون ومبارک  کوچ وکوچ  سوار بر اسبهای  کوه پیکر با اوای درینگ و درنگ  نای  وجرس  و شتران  و کاروان برای انجام رسالتی  بس مهم  و خطیر  عازم  سرزمین  بلادیده ی خراسان  شدند و قدم  به قدم  این خطه ی فرزندان   اشک  را پاکسازی کرده تا خود را به شهر نسا پایتخت  باستانی اشکانیان  رسانیدند  و در انجا اسکان یافتند و به مرزداری خراسان  وسیع  پرداختند .و همچنان که ایل عظیم کرد بسوی خراسان پیش امد  شهرهای مسیر را کی بعد از دیگری پاکسازی  و در اختیار شان قرار می گرفت و اولین شهر  بسطام بود که حکومت  انجا  به بیرامعلی سلطان  چگنی برادر حسنعلی خان چگنی حاکم سابق  که بدست اوزبکان  کشته شد  تعلق گرفت.

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

23 خرداد 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

 



الهي: آفريدي رايگان روزي دادي رايگان بيامرز رايگان تو خدائي نه بازرگان


 

 

 تمدن غنی و پیشینه تاریخی عظیم مردم کرد
 تاريخ كردها
 صنايع دستي كرمانجها
 مراسم خواستگاري كرمانجها
 شرح مختصري ازملك الشعراي كرمانج جعفرقلي زنگنه
 تاريخچه كرمانجها
 زبان كردي
 كرمانج يعني:
 قيام سردارعوض خان
 فلسفه انتقال كرمانج به خراسان
 تصاويرزيباوديدني ازرسومات كرمانجها

 

اسفند 1389
مرداد 1389
تير 1389
خرداد 1389

 

حسن زاده

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كرمانج اصييلو آدرس hasanzadeh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. http://hasanzadeh.loxblog.com





ازدون مرغ تاجون آدميزاد
بزرگترين سايت دانلودرايگان
گوشي رايگان 100 درصد واقعي!!!
ياعلي
EMO Girl
اخبار - سرگرمی - آموزش
داستانهاي موفقيت
يادفاطميون
بازمانده وصال
اتوسرويس خيري
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

سايت رسمي باشگاه فرهنگي ورزشي پرسپوليس
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 209
بازدید کل : 45908
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1



Alternative content